پښتو سمول

پارسي سمول

پرتاب کردن

از دست گذاشتن، انداختن

بر خود انداختن، به دوش برداشتن

وضع القا کردن، ذخيره نمودن

تعويق، تاخير کردن، عقب انداختن

عطف و استناد کردن

پېش از وقت زاييدن

تخم انداختن و زاييدن طيور و پرندگان